جدول جو
جدول جو

معنی ده صیاد - جستجوی لغت در جدول جو

ده صیاد(دِهْ صَیْ یا)
دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل. واقع در 15هزارگزی جنوب ده دوست محمد نزدیک مرزافغانستان. سکنۀ آن 335 تن. آب آن از رود خانه هیرمند تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ده کیا
تصویر ده کیا
کدخدا، دهخدا، رئیس و بزرگ تر ده
فرهنگ فارسی عمید
(دِهْ)
دهی است از دهستان بادرود بخش نطنز شهرستان کاشان در 32هزارگزی شمال نطنز. دارای 1100 تن سکنه است. آب آن از چهار رشته قنات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
دهی است از دهستان زنگی آباد بخش مرکزی شهرستان کرمان. واقع در 60هزارگزی شمال باختری کرمان. سکنۀ آن 700 تن. آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ مُ)
دهی است از بخش ایذه شهرستان اهواز. واقع درسیزده هزارگزی جنوب باختری ایذه. دارای 135 تن سکنه. آب آن از چاه و قنات تأمین می شود. ساکنین از طایفۀ بختیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
دهی است از بخش دهدز شهرستان اهواز. واقع در 9هزارگزی جنوب باختری دهدز دارای 105 تن سکنه می باشد. آب آن از چشمه و قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
دهی است از دهستان چهار بلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان. واقع در 7هزارگزی جنوب خاور قصبۀ بهار. سکنۀ آن 1175 تن. آب آن از چشمه و قنات تأمین می شود. راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
دهی است از بخش ایذه شهرستان اهواز. واقع در 14هزارگزی شمال باختری ایذه کنار راه مالرو تالنج به شکوری. دارای 110 تن سکنه. آب آن از چاه و قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
رئیس ده و مقدم ده. (غیاث) (ناظم الاطباء) (آنندراج). به معنی دهخداست. (فرهنگ جهانگیری). مقدم ده. (از شرفنامۀ منیری). کدخدا. دهبان. (یادداشت مؤلف) :
اندر همه ده جوی نه ما را
ما لاف زنان که ده کیاییم.
سنایی.
خواهی که نزل ما دهدت ده کیای دهر
بستان گشاد نامه به عنوان صبحگاه.
خاقانی.
چون آهوان گیا چرم از صحنهای دشت
اندیک نگذرم به در ده کیای نان.
خاقانی.
درین هفت ده زیر و نه شهر بالا
ورای خرد ده کیایی نیابی.
خاقانی.
همه ده کیا آن و ده بی کیا.
کمال اسماعیل.
، نوعی از میوۀ پخته شده با غذا. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
دهی است از دهستان همایجان بخش اردکان شهرستان شیراز. واقع در 39هزارگزی جنوب اردکان. سکنۀ آن 135 تن می باشد. آب آن از رود خانه شش پیر تأمین می شود. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ صَیْ یا)
دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل. واقع در 5هزارگزی جنوب ده دوست محمد. سکنۀ آن 139 تن. آب آن از رود خانه هیرمند تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ده کیا
تصویر ده کیا
رئیس و مقدم ده، بمعنی دهخداست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ده کیا
تصویر ده کیا
((دِ))
رئیس ده، دهخدا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دش یاد
تصویر دش یاد
غیبت
فرهنگ واژه فارسی سره